داستان کودکانه شب برای بچه ها | داستان کودکانه صوتی برای خواب
داستان کودکانه | قصه شب صوتی، دانه ای که بزرگ شد
سایت ترین تاپ، هر شب داستان کودکانه صوتی برای فرزندان دوست داشتنی شما خواهد گذاشت، تا فرزند دلبندتان خواب آرامی داشته باشد.

پر بازدید
- با این گریم می تونی تشخیص بدی کدوم بازیگران ایرانی هستن؟
- + اگه می خوای همه اسم عطرت رو بپرسن؛ از این عطرا استفاده کن
- + آشپزخونه نقلی داری؟ از این ایده برای دکوراسیون استفاده کن + فیلم
- + نشانه هایی که خبر از میگرن می دهند | همه چیز درباره میگرن و درمان آن
- + میخوای دو سایز لاغرتر دیده بشی؟ این رنگ لباس ها رو بپوش
داستان کودکانه صوتی برای فرزندان شما، این روزها مشکلات خانواده ها به نسبت قدیم بیشتر شده و این مشکلات کمتر به مادرها و پدرها اجازه می دهد که برای فرزندان خود قصه هایی را شب به شب بگویند و مطمئنا همگی به دنبال پیدا کردن داستان کودکانه برای فرزندانشان هستند که هم حس خوبی به آنها منتقل کنند و هم خواب آرامی را به کودکانشان هدیه دهند. بهترین کاری که در این زمان باید انجام دهید این است که از منابع معتبری قصه های صوتی از داستان کودکانه پربار و آموزنده را دانلود و برای کودکتان پخش کنید. داستان های صوتی، قدرت شنیداری کودکان را افزایش می دهد.
فایل صوتی داستان کودکانه، دانه ای که بزرگ شد :
موضوع داستان کودکانه امشب:
روزی روزگاری، یه دختر کوچولو، یک فکر به سرش زد! اون، فکرشو چرخوند!اونو دستش گرفت و شکلش رو احساس کرد! اونو گذاشت توی دهنش و طعمش رو چشید! اونو توی دستش گرفت و توی زمین کاشتش! زمین گرم و نرم بود و برای دانه، یک تخت درست کرد! دخترک دانه رو با فکرهایی که از قبل داشت، پوشوند! با قلبش اونو گرم کرد و باور داشت که اون میتونه.
میتونه یک چیز خیلی بلند باشه! یک چیز پر قدرت! یک چیز خیلی قشنگ! دخترک حسابی کار کرد! اون به دانه آب داد و خاک رو کود داد! دخترک از ریشههای با ارزش اون مراقبت کرد! تنهی قدرتمند درخت، شروع کرد به رشد کردن! به سمت آسمون رفت! بدون این که بترسه! درخت به سمت نقطهای بلند و ناشناخته توی آسمون رفت! درخت از اون بالا میتونست دریاچهها و جنگلها رو ببینه! تازه اون میتونست وزش باد رو هم بین شاخههاش حس بکنه! دخترک درخت رو تشویق کرد و بهش کمک کرد تا بالا و بالاتر بره! بالاخره درخت اونقدر رشد کرد که میدونست باید بدون دخترک چیکار کنه! اون زیباترین شکوفههای دنیا رو روی شاخههاش داشت که توی باد میرقصیدن! اون حالا یک درخت تنومند و بزرگ بود!
ارسال نظر